۱۳۹۰ آبان ۱۰, سه‌شنبه

تقابل رهبران دیکتاتور و مجلس قانونگذار، از مشروطه تا امروز (بخش اول)

تارا نیازی
1.     مجلس: نهاد مشارکت جامعه در امر قدرت، پس از انقلاب مشروطه «به توپ بسته می شود»!
از همان هنگام که جنبش مشروطه خواهی در ایران آغاز گردید و تشکیل دارالشورا یا مجلس که مهمترین خواسته مشروطه خواهان بود، مطرح شد، محمدعلی میرزا که در فضایی با فرمانروایی خودکامه رشد کرده بود و آن زمان ولیعهد دربار قاجاری بود، با این حرکت روی دشمنی نشان داد. بعلاوه چون دولت روسیه با چنین جنبشهایی و  با مشارکت توده مردم در امر قدرت، چه در کشور خود و چه در ایران سخت مخالف بود، مرتبا توسط دو فرستاده خود در دربار ایران؛ شاپشال و کلنل لیاخوف، آتش خصومت محمدعلیشاه نسبت به مشروطه و مشروطه خواهان و نسبت به مجلس را تندتر می کرد. 
 محمد علی شاه قاجار

مطابق اسناد تاریخی مذاکره ای میان محمدعلی شاه و لیاخوف روسی در نیمه دوم خرداد 1287 خورشیدی در می گیرد که محور اصلی این مذاکره طرح راهکارهایی جهت انحلال مجلس بوده است.
انگیزه ای که هر دو طرف را به برگزاری این مذاکره و عملی کردن این طرح، بیش از گذشته ترغیب میکند، نشست های خانه عضدالملک بوده که در زیر به اختصار آنرا شرح خواهیم داد:

 کلنل لیاخوف روسی

بزرگان قاجار، آزادیخواهان و روشنفکران طی جلسات متعددی که در خانه عضدالملک، رئیس ایل قاجار (همو که پس از جلوس احمدشاه بر تخت سلطنت به مقام نیابت سلطنت و صدارت رسید) برگزار کردند، به این نتیجه رسیدند که 6 تن از درباریان که عامل بیشترین فساد و اجحاف و نیز کارشکنی در امر مشروطه و پیشرفت مجلس هستند، باید توسط محمدعلی شاه از دربار اخراج و تبعید شوند. امیر بهادر جنگ (رئیس کشیکخانه) که مسئول حفاظت از جان پادشاه بود، یکی از این 6 تن بود. روز 12 خرداد عضدالملک همراه مشیرالسلطنه (وزیر جدید دربار) نزد محمدعلیشاه رفته و خواسته خود را مطرح کردند که این سبب افزون شدن بدگمانی شاه وقت به مجلس و آزادیخواهان شد. چراکه محمدعلی شاه گمان میکرد مشروطه خواهان قصد دارند اطراف او را از هوادارانش خالی کرده و موجبات خلع ید وی از قدرت را فراهم آوردند. بدین ترتیب شاه قاجار جهت انحلال مجلس و کوتاه کردن دست نمایندگان مردم از قدرت، دست کمک به سوی نماینده دولت روس؛ کلنل لیاخوف روسی دراز کرد.
 شاپشال

در 14 خرداد، تهران شاهد غوغای بزرگی بود که از کانون شهر برخاست و رفته رفته به تمام شهر گسترش یافت. حوالی صبح تعداد زیادی سرباز سیلاخوری عربده کشان به ناگهان از خیابان در الماسی بیرون آمدند و شروع به کتک زدن مردم کوچه و بازار کردند. گاهی هم تیرهایی به هوا شلیک می شد. پشت سر آنها دو فوج سوار از قزاقان همراه یک توپ مشاهده شدند که به سرعت به سمت مجلس حرکت می کردند. در میانه این جنجال و آشفتگی به ناگاه کالسکه شش اسبه شاه از در الماسی بیرون آمد. شاه درون کالسکه بود و شاپشال و لیاخوف با شمشیرهای آخته و سواران قزاق از پس و پیش کالسکه شاه با شتاب روانه گردیده و خود را باغشاه رساندند.

 عضدالملک رئیس ایل قاجار و نایب السلطنه در دوران احمدشاه

بعد از ظهر همان روز دستخطی از جانب شاه با این مضمون بیرون آمد:«جناب اشرف مشیرالسلطنه، چون هوای تهران گرم و تحملش بر ما سخت بود، از این رو به باغشاه حرکت فرمودیم. پنجشنبه 4 جمادی الاولی. عمارت باغشاه» همان روز سیمهای تلگراف را پاره کردند که خبری از این رویدادها به شهرهای دیگر مخابره نشود و جنگ افزارها را به سرعت به سمت باغشاه منتقل کردند. شرح جلسه مجلس در فردای این روز، خود حکایتی است مهم که شرح آن در این مقال نمی گنجد، تنها ذکر این نکته ضروری می نماید که مجلس در جلسه مذکور، نه تنها حوادث و تمهیدات شاه و روسها در روز گذشته را تقریبا مسکوت گذاشته و راهکاری جهت برون رفت از بحران ارائه نداد، بلکه رئیس مجلس اول؛ ممتازالدوله از شاه بدلیل پذیرش درخواست آزادیخواهان در چند روز گذشته مبنی بر اخراج و تبعید 6 تن از درباریان، تشکر و قدردانی کرد.

 ممتازالدوله رئیس مجلس اول

در همین اوان اعضای مسلح انجمن‌ها به مجلس رفتند و در مجلس و مسجد سپهسالار سنگر گرفتند. محمدعلی شاه عضدالملك را همراه عده‌ای ديگر از رجال به باغشاه احضار كرد اما کلنل لیاخوف هنگام خروج آنها جلال‌الدوله، علاءالدوله و سردار منصور را توقيف كرد و دستور تبعيد آنها را داد. بعد از استقرار شاه در باغشاه از طرف انجمن‌های تبريز، رشت، قزوين و شيراز  تلگرافهايی به تهران مخابره شد که خواهان برکناری محمدعلی شاه از سلطنت بودند، در حاليكه شاه  مدعی بود که به قانون اساسی ملتزم است و خواهان رسيدن به توافق با مجلس شورا بود. چند روز بعد دستخطی تحت عنوان «راه نجات و امیدواری ملت» توسط محمد علی شاه نوشته شد و بوسیله قزاقان در شهر توزیع گردید که مضمون آن به قرار زیر است:

 آیت الله طباطبایی نماینده مجلس اول در دوران مشروطه
ملت قدیم قویم ایران فرزندان حقیقی و روحانی ما هستند، البته خوشوقت نخواهند بود که دولت شش هزار ساله ی ایشان پایمال هوی و هوس مشتی خائن خودغرض خودخواه که به کلی از شرف ملیت دور و از حیثیت انسانی مهجورند، گردد. البته راضی نخواهند بود که بدبختانه دستخوش خیالات فاسده دزدان آدم کش شوند، یکی به طمع وزارت و دیگری به خیال ریاست، بعضی بعلت جلب فائده، برخی بواسطه کسب تسلط و اقدام به امور نامشروع، ساده لوحان بیچاره را بعناوین مختلفه هر ساعتی به زبانی و هر روزی به بیانی فریفته، آنان را آلت کار و ایادی اعتبار خود قرار دهند. به عموم فرزندان خود اعلام می نماییم که در اینصورت چندی نخواهد گذشت از دولت و ملت جز اسمی باقی نخواهد ماند و به کلی رشته ی قومیت و قوای مملکت از هم گسیخته خواهد شد، چنانچه به سالهای دراز و ائتلاف نفوس صنادید مملکتی و عقلای ملت از عهده ی اصلاح آن نتوانند برآمد. بدیهی است که شخص همایون ما در این مدت تا چه پایه در پیشرفت مشروطیت و آسایش و صلاح حال مملکت اقدامات فرموده و از هیچ اقدامی فروگذار نفرمودیم. هرچه گفتند شنیدیم و هرچه خواستند کردیم و از هر حرکت زشت و ناپسند آنان تجاهل و اغماض نمودیم. چه عهدها بستند که شکستند و چه پیمانها که به پایان نبردند. آیا دیگر از برای شما شبهه ای باقی مانده که این معدود مفسدین، قصدی جز خراب کردن خانه شما ندارند؟ آیا نمی دانید که نمی خواهند رابطه اتحاد حقیقی میان دولت و ملت برقرار بماند؟ صراحتا به شما می گویم که به هیچ وجه من الوجوه ممکن نیست دولت و ملت خود را دچار حوادث و انقلابات دیده و از اعمال مغرضین صرفنظر فرماییم و این حرکات ناشایست را بازیچه پنداشته و ملت خود را در تنگنای فشار ظلم مفسدین ایران خرابکن بگذاریم. ایران بطوریکه دستخط فرموده و به عموم دول اعلان فرموده ایم، مشروطه و در عداد دول کنستی توسیون محسوب است. وکلا و مجلس شورای ملی در کمال امنیت و قدرت به تکالیفی که از برای آنها مقرر است، عمل خواهند نمود. ما هم جداً در اجرای دستخط و مرحمت سابقه ی خودمان جاهد و ساعی، تجار و کسبه و رعایا عموما در امان و بکار خود مشغول، مفسدین بی هیچ قبول وساطت معذول و منکوب، هر کسی از حدود خود تجاوز نماید، مورد تنبیه و سیاست سخت خواهد شد. البته ملت نجیب ایران و فرزندان عزیز من این اقدام حیات بخش شاهانه را شایسته ی هرگونه تشکر دانسته، مقاصد حسنه ی ما را در نظر داشته و به هیچ وجه از همراهی فروگذار نخواهند نمود. محمدعلی شاه قاجار 
 تقی زاده از روشنفکران دوران مشروطه و نماینده مجلس اول

پس از پخش این پیام در تهران و شهرستانها، شاه دستور داد تعداد زیادی توپ در آستانه دروازه های دوشان تپه و شمیران مستقر کردند. آیت الله بهبهانی و طباطبایی، تقی زاده نماینده مجلس اول، ممتازالدوله رئیس مجلس اول و مستشارالدوله و دیگران از این پیام و توپ کشی مرعوب شدند و از مردم و اعضای انجمنها که مسلح بودند، خواستند که از اطراف مجلس و مسجد سپهسالار متفرق شوند اما مردم نپذیرفتند. بهبهانی مردد شد اما تقی زاده همچنان پافشاری میکرد و هرطور که بود مردم را پراکنده کرد. مکتوب است که تقی زاده پس از متفرق کردن جمعیت، این جملات را می گوید:«ملت را آنارشیست قلم داده بودند و می خواستند میان ملل متمدنه بدنام سازند. حال دیگر نمی توانند بهانه ای کنند، ملت مظلومیت خود را به اثبات رسانید.» در همین حال روزنامه مجلس مطلب زیر را منتشر میکند:
« متفرق شدن عموم انجمن های ملی در روز جمعه 12 خرداد، شکست فاحشی به مفسدین بی ایمان داد و سدی بسیار محکم جلوی شرارت و فساد کشید. زبان بدخواهان که نسبت های ننگین داده و شورش طلب فتنه جویشان می گفتند، بسته گردید و بر دوست و دشمن معلوم شد که ملت سر بلوا و آشوب ندارد و به اشتلم و استعمال قوه کار نمی کند. بلکه همان قسم که از روز ازل به گریه و زاری حقوق مسلوبه ی خود را خواسته و گرفته اند، بعد از این نیز تغییر مسلک نداده و با مظلومیت و افتادگی از بزرگان خود و از شخص اعلیحضرت، جبر کسور وارده بر ده اصل از قانون اساسی را مسئلت دارند....»

 آیت الله بهبهانی نماینده مجلس اول در دوران مشروطه

در این میان مکاتبات میان محمدعلی شاه و لیاخوف روسی و نیز گزارشاتی که از طرف وی به سفارت روسیه و از آنجا به سن پترزبورگ و تفلیس (که کانون لشکری قفقاز در آنجا بود) ارسال می شد، خود از اسناد قابل تأمل تاریخی در پیش آمدن این حوادث است. از این سلسله گزارشها، تنها دو نسخه قابل استناد باقی مانده که در زیر می آید. گزارش زیر در 19 خرداد توسط کلنل لیاخوف به روسیه ارسال شده است:
            محرمانه- راپورت شماره 59
جناب جلالت مآبا. در 26 ماه می، اعلیحضرت شاه مرا با مترجم اول سفارت به باغشاه دعوت کرد و با تقریرات دوستانه موافقت خود را به تکلیف سابق که پیشتر عرض کردم، به شرط تدبیری که تخلیص گریبان از اعتراض دول اروپایی به جهت تبدیل کردن حکومت مشروطه به سیاق قدیمی، ممکن باشد بیان کرد و نیز به موافقت خود گفت که خواهشش اینست که هرقدر ممکن است، خونریزی کمتر باشد. ولی من به این خواهش جسارت کرده و در جواب گفتم که خونریزی در این جنگ مجبوری و ضروری است. چون از باغشاه برگشتیم، من و مترجم مذکور همان شب در سفارت ترتیبی به جهت معامله آینده با آشیانه دزدان که در این شهر با طنطنه ی عظیم «مجلس» نامیده می شود، معین نمودیم. در این ترتیب که یک اساسی است از برای اجرای کارهای آتیه، اول قراری که داده شد، این بود که تا دم آخر باید مجلس و طرفداران او را به کلی غافلگیر کرده و به سفارت نیز نباید گذاشت خبری معلوم شود تا یکدفعه کار را به مخالفت کشاند. به استعمال قوه ی مرتبه عسکریه آشیانه دزدان رشوه خواران را خراب و حامیانش را که مقاومت و ممانعت کنند، بکشیم و آنها را هم که زنده ماندند، در عدلیه محکوم و با جزاهای بسیار سخت مجازات دهیم چون حال تمام مأمورین و شاه در دست است که همیشه در هر کاری اعم ازین که خوب باشد یا بد، مسامحه و عیب جویی کرده و به این جهت تمام کارها را ناتمام می گذراند. لازم دیدیم که بعد از آنکه ترتیباتی که معین کردیم قبول شد، از طرف شاه به خود من آزادی تامّه در اجرای کار داده شود، چنانچه مجبور نباشد که امر احدی را در این کار قبول کرده باشم.....
منتظر اوامر عالی هستم. کولونل و. لیاخوف. تهران نهم ژوئن 1908

ادامه دارد...
منابعی که جهت تهیه این نوشتار به آن استناد شده، در پایان آخرین بخش فهرست خواهد گردید.