۱۳۹۰ خرداد ۱۶, دوشنبه

اندر حالات و احوالات مردان اجنبی

دیروز رفتم یه جایی مصاحبه برای کار. مصاحبه که تموم شد مرد مصاحبه کننده که آمریکایی بود، از پشت میزش بلند شد، دستش رو روی سینه گذاشت و سه بار جلوی من خم شد و گفت: «این یکی از بزرگترین افتخارات زندگی منه که با کسی از نزدیک برخورد داشتم که فعال حقوق بشره و برای حقوق انسانهای دیگه ارزش قائله و بصورت داوطلبانه براش فعالیت میکنه«! منم که شاخام از پس کله ام زده بود بیرون، عین بز همینجوری نگاش میکردم! دوستم که همراه من بود گفت: «چته؟ چرا خشکت زده؟ یه چیزی بگو... تشکری... اظهار نظری...» گفتم: «آخه من عادت ندارم کسی برای کار ما ارزش قائل باشه و براش مهم باشه! انقدر همه زدن تو سر کار من که الان دچار سرگیجه شدم وقتی یه نفر تا این حد برای کارهای داوطلبانه انساندوستانه ارزش و اهمیت قائله» بعد از این ماجرای عجیب و محیرالعقول بود که فهمیدم کارهای داوطلبانه (بدون دریافت دستمزد) که در میان مردم ما و کشور ما هیچ ارزش و جایگاهی نداره، در سرزمین استکبار جهانی در رزومه شما برای درخواست شغل یک مزیت به حساب میاد. در واقع بدینوسیله صاحبکار می فهمه که شما فردی نیستید که فقط برای پول کار کنید، بلکه ارزشهای اخلاقی و انسانی هم برای شما مهمه و البته به احتمال قریب به یقین شما رو استخدام میکنه. بله... اینجوریاست... (البته در مورد من هنوز جواب نیومده، چون گرفتن این شغل بیشتر شبیه یه رویاست و باید از هفت خان (خوان؟) رستم گذشت.)