۱۳۹۰ خرداد ۳۰, دوشنبه

اندر احوالات قشر فرهیخته ما

عزیزِ جانِ بابا... شخص شخیص بنده طبق پژوهشهای فوق کارشناسی دریافتم که معضل «کلی گویی» که به گفته برادر مومن و متعهد و انقلابیمون، محسن نامجو که می فرمایند:«کلی گویی آفت شعر است و حرف مفت، آفت ذهن!» و نیز عدم قدرت تجزیه و تحلیل مسائل، فقط مختص قشر کم سواد یا ناآگاه جامعه نیستا... یارو مولانا و حافظ و سعدی رو شخم زده، فلسفه میشل فوکو و ژاک دریدا و کانت و هگل رو که بهتر از خود آقایون می شناسه، تاریخدان و تاریخ خوان و این صوبتا... بعد یهویی یَک چیزی افاضات میکنه که شنبلیله پشت گوش آدم سبز میشه!!! مثلا میگه:« آقای فلانی که دروغگو است و دزد است و هفت خط و رند و شارلاتان و پشت هم انداز، من باهاش مدارا می کنم چون حافظ فرموده: با دوستان مروت، با دشمنان مدارا... چون گاندی گفته فلان و بهمان، چون الگوی رفتاری من مادر ترزا است و ...» خلاصه این صوبتا... بعد بهش میگی: «خوب چرا با آقای جمهوری اسلامی که واجد همین صفات نکوهیده است، مدارا نمیکنی؟ چرا از دستش فرار کردی؟ چرا علیهش مطلب می نویسی؟» جواب میده:«خوب! جمهوری اسلامی فرد نیست، سیستم است، یک جریان است! اما آقای فلانی فرد است!»
ما که مشت محکمی به دهانمان کوبیده شده بود، در این لحظه کم آوردیم و از نادانی خود بسی شرمسار گشتیم! چون تا پیش از آن ما فرق آقای فلانی با جمهوری اسلامی را نمی دانستیم. ما در بلاهت کامل خیالِ باطل می کردیم که جمهوری اسلامی «دمپایی پاره» است و آقای فلانی «گوشت کوبیده» است... پروردگارا، تو را شکر می گویم که ما را از گمراهی بدر آوردی و من جاهل پس از سی و اندی سال عمر بی مصرف، بالاخره فهمیدم که آقای فلانی، شخص است و جمهوری اسلامی یک سیستم است و چنانچه شخص دروغ بگوید باید با او مدارا کرد اما اگر سیستم دروغ بگوید باید دهانش را سرویس کرد!